همنشین دل ، مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
دوش می آمدورخساره برافروخته بود… تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود.. رسم عاشق کشی وشیوه ی شهر آشوبی.. جامه ای بودکه برقامت اودوخته بود..
نوشته شده در دوشنبه 91/3/1ساعت
9:59 صبح توسط زائر نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |